من ِما

اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست ،او جانشین همه ی نداشتن هاست!

من ِما

اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست ،او جانشین همه ی نداشتن هاست!

دل نوشته

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود                     زنهار ازین بیابان وین راه بی نهایت 

 

هر چیزی را آغازیست و انجامی ، همیشه و هر وقت که می خوام بیام اینجا یه چیزی بنویسم ،هی جهت ذهنم سمت و سوی امید می گیره گویا زندگی من یعنی امید... 

 یه روزی بچه دبیرستانی بودم با هزار امید و آمال و آرزو تلاش می کردم تا دانشگاه قبول شم بیام یه محیط جدید رو تجربه کنم ،که شکر خدا تلاش هام کم و بیش موثر واقع شد و امیدم به یاس بدل نشد ، ولی خیلی خوب یادمه که وقتی ترم صفری بودم ،درسی داشتم به اسم ریاضیات و کاربرد آن در مدیریت 1 ، که مدرسش استاد بی سوادی بود که در صف هیات علمی شدن وایساده بود که با اتحاد بچه ها و اعتراضاتشون ،مسئولین دانشگاه ازین تصمیم  صرفه نظر کردن، القصه اینکه وقتی هر جلسه این کلاس تشکیل می شد من بن کل حس یاس بهم دس میداد ،که خدا به خیر کند عاقبت من و تو این رشته با این درسا ،چون عملا بعد هرجلسه فقط می فهمیدم که کلی مطلب جدید گفته شده و من هیچ کدومشون رو درک نکردم ،خدا لعنت کند این معلم و دبیر ریاضی ولایتمان را که از راهنمایی تا پیش دانشگاهی به طور انحصاری ریاضی در خدمت ایشان تلمذ می کردیم و  گویا هدفش برین بود تا پایه مان را عوض بتن کاری با گل خاک رس پی ریزی کند ، که موفق هم شد ،چون ریاضیات پایه ی من در دانشگاه زیر خط فقر بود ! این نا امید ی من ادامه دار بود تا اینکه این درس و به لطف و کمک دوستم با نمره افتخار آمیز 10پاس کردم ، تقریبا همه ی اساتید دوره ی صفری بودنم تو دانشگاه یادمه بهمون توصیه می کردن که از دوره ی دانشجویی نهایت استفاده رو ببرید و خیلی دوره ی کوتاهی ست نگاه نکنید به اسمش که 4سال است ،همینکه چشم برهم بزنید تموم میشه و ازین جور حرفا اما کو گوش شنوا ! 

عمق حرف رو دیروز وقتی تو آخرین کلاس دوره ی کارشناسیم نشسته بودم فهمیدم ،فهمیدم که تا چشم بهم زدم اون چیزی که با کلی تلاش به دست آورده بودم تموم شد و دوباره باید تلاش کنم تا چیزهای دیگه رو بدست بیارم و به امید اونا زندگی کنم ، منتظرم و سعی ام رو می کنم که تا صفحه و فصلی که زندگی در روزهای آتی به روم میخواد بازکنه ،فصل دلخواهم باشه به امید خدا ، ولی از دیروز حالتی میان غم و شادی بهم دس داده ، شاد ازین که چیزهای جدید تجربه خواهم کردم و غمین ازین که یکی از دوره های خوب زندگیم سپری شد با کلی خاطره! 

  

 

پ ن: دوستی می گفت این ها همه بهانه ای هستن برای سپری کردن عمر! 

 بهانه های عمر را به خوشی سپری کنید ایشالا 

برا همه آرزوی بهترین ها رو دارم و ازتون استمداد دعا 

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:52 ب.ظ

اره میگن که خوب ازین دوره ی4ساله استفاده کنین
خیلیا خیلی چیزا میگن اما...
من خودم ازوناییم که نصیحت هیچوقت تو سرم نمیره
حالا بقیشم بعدا میگم
خیلی حرف داشتم

کی بودی شما با این عجله؟

... جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:25 ب.ظ

منم همچین حس و حالی دارم آخرین کلاس دوره کارشناسیم رو با لذت به حرفای استاد گوش میدادم. دوران خیلی خوبی بود با همه خوشیا و تلخیا سختیا و استادای .....

آقای کرمی هیچوقت اسم کوچیکتون یادم نمیموند ولی درسی که با استاد جزونقی داشتیم و ایشون انقدر اسم کسایی که مهدی بود رو میگفت باعث شد اسمتون و یادتون برای همیشه تو ذهنم حک بشه.

انشا... ارشد قبول بشید وبشیم(آمیــــــــــــــــــــــن)
و باز بشیم ترم -0-

سلام
خیلی خوش اومدید !
کاش اسمتونم می نوشتید !
ایشالا همه قبول بشیم همه.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:14 ب.ظ

سلام شاید بهونه باشه برای سپری کردن عمر امانباید بهونه باشه برای کم کاری ما:خداکنه زمانی نرسه که"لب به دندان میگزم اکنون که دندانم نماند"باشیم به امید روزهای خوش

سلام
ایشالا همینطوری که شما میگی هست !
همتم بدرقه ی راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
به امید موفقیت

سعید جمعه 13 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:16 ب.ظ

سلامی به زیبایی وبا حسیه لحظه آخره کلاسه آخره ترمه آخره همچون تو عزیزی،درود بر تو!
نمیخوام حسم رو بهت بگم چون میدونم بهترین کسی که از حسم باخبره تویی،فقط امیدت رو عشق است وامیدیت رو!
دوست دارم بالابالاها ببینمت،شاد وسبز باش......

سلام سعید جان

نوکرم ، تنها ثروتم امید هست امید...

موفقیت رو برات همیشه آرزو دارم

سعید دوشنبه 16 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:24 ب.ظ

در نبود ما صفریا دارن برا خودشون نوشابه باز میکننااااااااااااااااااااااااااااااااا

همین الان آخرین امتحان دوره ی کارشناسی رو دادم رفت!

هییییییییییییییییییییییییییییی!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد