-
گذر عمر...
پنجشنبه 24 مهرماه سال 1393 23:17
سلام هر چند که که فک کنم مخاطبی نباشه روزها از پس هم میگذرن و چه روزهایی گذشت چه روزهایی رو من دیدم از اخرین پستی که گذاشتم آخر سر الان خدمت شومام که با کلی بالا پایین رفتن بالاخره اومدم تو قم مستقر شدم تو یه رشته ی جدید آینده دار! دلم میخواس این بیت هارو بذارم چون خیلی به جریانات اخیر زندگیم مرتبط بود: ... دیده بگشود...
-
خوشتر ازین پند نیست...
شنبه 24 خردادماه سال 1393 15:06
ساحل افتاده گفت : گر چه بسی زیستم هیچ نه معلوم شد آه که من کیستم ؟ موج ز خود رفته ای، تیز خرامید و گفت : هستم اگر می روم گر نروم نیستم ؟ موج ز خود رفته رفت ساحل افتاده ماند . این، تن فرسوده را، پای به دامن کشید؛ و آن سر آسوده را، سوی افق ها کشاند . ساحل تنها، به درد در پی او ناله کرد: موج سبکبال من، بی خبر از حال من،...
-
ای کاش چای سرگل لاهیجان باشیم...
سهشنبه 20 خردادماه سال 1393 13:51
دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای کیسه ایست هول هولکی و دم دستی. این دوستی ها برای رفع تکلیف خوبند اما خستگی ات را رفع نمی کنند.این چای خوردنها دل آدم را باز نمی کند خاطره نمی شود فقط از سر اجبار می خوریشان که چای خورده باشی به بعدش هم فکر نمی کنی... دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است. پر از رنگ و بو .این...
-
باز آمدم...
سهشنبه 6 خردادماه سال 1393 00:04
باز آمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم هفت اختر بیآب را کاین خاکیان را می خورند هم آب بر آتش زنم هم بادهاشان بشکنم از شاه بیآغاز من پران شدم چون باز من تا جغد طوطی خوار را در دیر ویران بشکنم ز آغاز عهدی کردهام کاین جان فدای شه کنم بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشکنم...
-
دل نوشته
چهارشنبه 27 آذرماه سال 1392 14:39
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار ازین بیابان وین راه بی نهایت هر چیزی را آغازیست و انجامی ، همیشه و هر وقت که می خوام بیام اینجا یه چیزی بنویسم ،هی جهت ذهنم سمت و سوی امید می گیره گویا زندگی من یعنی امید... یه روزی بچه دبیرستانی بودم با هزار امید و آمال و آرزو تلاش می کردم تا دانشگاه قبول شم بیام یه محیط جدید...
-
عزّت و آزادگى بین تا کجا دارد حسین
دوشنبه 20 آبانماه سال 1392 11:53
شیعیان در سر هواى نینوا دارد حسین خون دل با کاروان کربلا دارد حسین از حریم کعبه و جدش به اشکى شست دست مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین بردن اهل حرم دستور جدش مصطفى است ورنه این بى حرمتى ها کى روا دارد حسین آب خود با دشمنان تشنه قسمت مى کند عزّت و آزادگى بین تا کجا دارد حسین دشمنش هم آب مى بندد به روى شاه دین داورى...
-
بن بست!
دوشنبه 6 آبانماه سال 1392 13:04
جای شما خالی و به دلتان نیفتد "دلتان نخواهد یک وقت" ، دیروز غروب در معیت دوستان قدم زنان می رفتیم تا هم فرحی حاصل کنیم و همین که لوبیای داغ و چای زعفرانی نثار معده بی صاب مونده کنیم! القصه اینکه در گفت و شنود بین راه از همه جا می گفتیم و می رفتیم ،تا اینکه یه جایی بحث از فارغ التحصیلی و بیکاری بعدش و اینجور...
-
بی خودتر از اینم کن
شنبه 27 مهرماه سال 1392 12:24
راز آن چشم سیه گوشه ی چشمی دگرم کن بی خودتر از اینم کن و از خود به درم کن یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم یک جرعه ی دیگر بچشان، مست ترم کن شوق سفرم هست در اقصای وجودت لب تر کن و یک بوسه جواز سفرم کن دارم سر پرواز در آفاق تو، ای یار یاری کن و آن وسوسه را بال و پرم کن عاری ز هنر نیستم اما تو عبوری از صافی عشقم ده و...
-
خدایا...
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1392 12:49
خدایا... به که واگذارم میکنی؟ به سوی که میفرستیام؟ به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی بگردانند؛ یا به سوی غریبان و غریبهگان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟ یا به سوی آنان که ضعف مرا میخواهند و خواریام را طلب میکنند؟ من به سوی دیگران دست دراز کنم؟ در حالی که خدای من تویی و تویی . کارساز...
-
دفع ملال
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 17:34
سلام اومده بودم تو این دنیای مجازی به قول بچه های تهرون: واسه پروژم یکم بسرچم نمی دونم که چطور شد سر از این جا درآوردم ! چه کارها که نمی کندپ با آدم تنبلی و ...ی! خوب چه خبر از همه جا!؟ عجیب گرفتار شدیم در دست این حکمرانان، هرچه ما به کارشان کاری نداریم اونا به کار ما کار دارن! الان این طرحی که برا امتحانا تصمیم گیری...
-
رود
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 11:35
به سان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند رونده باش امید هیچ معجزی ز مرده نیست زنده باش... "ه.ا. سایه"
-
بی کران زندگی
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1392 15:27
در بی کرانه زندگی دو چیز است که افسونم می کند. آبی آسمانی که می بینم و نمیدانم نیست، و دیگری خدا که نمی بینم ولی میدانم هست. «دکتر علی شریعتی»
-
حق یافتم!
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1392 16:56
تو یکی از پستای قبلی نوشته بودم باید سعی کنیم یاد بگیریم که یه طرفه و بی چشم داشت محبت کنیم ،دیدم همچین ناقص العقل هم نیستم ،چون ساعت قبل استادمون کیلیپی ارز فیلسوف بزرگ «برتراند راسل» نمایش داد که به قول ارسطو فحوای کلامش یه خورده این ور اون ور مطلب من رو می رسوند، می گفت : باید تو جامعه ای که پیش رومون هست بتونیم...
-
ندامت و خجالت
دوشنبه 19 فروردینماه سال 1392 15:55
حتی اگر بدانم فردا دنیا تکه تکه می شود درخت امیدم را عاشقانه خواهم کاشت، نه برای برداشت میوه اش، برای انکه افسوس«نکاشتن» را با خود حمل نکنم... عزیزی با پیامکی اینو برام فرستاده بود،رو من که تاثیر عمیقی گذاشت. سلام با خجالت و کمال پر رویی در ابتدا سال نو همه ی دوستانی که به وبلاگ خشت و گلیم سر می زنن نظرات ارزشمندشون...
-
ایستادگی
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 12:17
ایستادگی کن ، ایستادگی کن ؛ و ایستادگی کن … و به یاد داشته باش که لشکری از کلاغها جرات نزدیک شدن به مترسکی که ایستادگی را فقط به نمایش می گذارد ندارند . . .
-
یازیخلیک لار
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1391 15:36
ائـــــوده بیــــر ایـل آه چکــــــرم خبــر یـوخ ائــــــودن چیخـــام مـــــن اویـانا ، یار گلی تای توشلاریم ، چوله چیخـا ، گون چیخـار ! من چیخــــاندا یــاغیش گئتسه ، قـار گلی خــــــان ائـــــوینه ، شئر گله ، قویروق بولار ! بیزیـــــم ائوه ، کــــــور ایت گله ، هــار گلی ! خلقه قونـــــــاق گلی ، گؤزی ســـورمه لی...
-
گوهر فراموش شده
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 10:49
از من رمقی به سعی ساقی ماندست وز صحبت خلق بیوفائی ماندست از باده دوشین قدحی بیش نماند از عمر ندانم که چه باقی ماندست . . . (خیام) یه چند مدتی هست که ذهنم درگیر شده رو این مسئله که چرا ؟نه جدا چرا این همه بی وفایی و بی محبتی رایج شده ؟ مثل یه غده سرطانی بدخیم داره روز به روز بدتر و بدتر میشه و کم کم وجود جامعه رو...
-
آسودگی
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 12:22
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
-
گرگ های دنیای من
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 17:47
اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند دیگر گوسفند نمی درند به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند... حسین پناهی
-
تبریک شب یلدا
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1391 13:28
گاهی چه زود دیر می شود ، چه زود یک سال دیگه هم گذشت ، باز روزگار چرخید و تلاطم شب یلدا رو تو دل مردم انداخت ، یادمون باشه کیا پارسال پیشمون بودن و امسال نیستن و آرزوی بودن کیا تو قلبمون بود که امسال باهامونن! مهم نیست انارتون قرمز و شیرین باشه یا سفید و ترش ،مهم اینه که هر دونه اش رو به یاد اونایی که صمیمانه دوستشان...
-
هبوط
یکشنبه 19 آذرماه سال 1391 16:12
...من از آدم های بد و گناهکار و آدم کش صحبت نمی کنم،از آدم های عوضی و بیخودی و بدلی و ناشیانه و بی معنی و کشکی و«بی همه چیز» و«هیچ و پوچ» و بی مصرف و بی خاصیت حرف می زنم که شایستگی بد بودن و عرضه ی گناه کردن هم ندارند! مردی که برای لقمه ای نان و پاره ای استخوان دم می جنباند و پوزه بر کفش ارباب می مالد و تحصیل کرده ی...
-
آدم به چه زنده ست؟
یکشنبه 12 آذرماه سال 1391 15:49
آدمیزاد فقط با آب و نان و هوا نیست که زنده است این را دانستم و می دانم که آدم به آدم است که زنده است؛ آدم به عشق آدم زنده است! «کلیدر» محمود دولت آبادی
-
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
چهارشنبه 1 آذرماه سال 1391 13:04
از یا حسین تا با حسین، فاصله، یک نقطه است اما یاحسین گفتن کجا و با حسین بودن کجا... پِ.ن:دل و جانتان همیشه در راه حسین(ع) پایدار و استوار، به لطف حضرت حق!
-
آینده ی من ِ ما
دوشنبه 29 آبانماه سال 1391 12:29
اگر چه به خودم زحمت نوشتن دادم ولی فکر نکنم این دنیایی که فیس بوک پیش رومون باز کرده اجازه بده کسی هم بیاد دوباره مثل دو سه سال پیش وقت بذاره و تو بلاگستان قدمی زده شه و وبی خونده شه! من از دوستای خودم به این نتیجه رسیدما! قبلنا با اصرار و ابرام و هزار جور خواهش و تمنا می اومدن تو سایت دانشگاه تا یه وبلاگی بخونن و یه...
-
کدامین چشمه سمی شد ، که آب از آب میترسد
یکشنبه 7 آبانماه سال 1391 15:28
کدامین چشمه سمی شد ، که آب از آب میترسد و حتی ذهن ماهیگیر ، از قلاب میترسد ؟ کدامین وحشتِ وحشی ، گرفته روح دریا را که توفان از خروش و موج از گرداب میترسد گرفته وسعت شب را غباری آنچنان مـُبـهم که چشم از دیدگاه و ماه از مهتاب میترسد شب است و خیمه شب بازان و رقص ِ وحشی ِ اشباح مـُژه از پلک و پلک از چشم و چشم از خواب...
-
مردی!
یکشنبه 23 مهرماه سال 1391 15:44
-
نسل ما
یکشنبه 9 مهرماه سال 1391 09:53
نسل ما یعنی... یعنی بیدار شدن با بوی نفت بخاری نفتی .یعنی بوی نون پنیر و نارنگی تو کیف. یعنی فوتبال دستی. یعنی مانتو با اپول. یعنی توپ دولایه دنگی. یعنی صف نون .یعنی دستای مامان و آب سرد و کهنه بچه. یعنی بوی نم خاک بعد بارون تو کوچه خاکی. یعنی ویدئو قاچاق. یعنی آتاری و میکرو. قارچ خور و شورش در شهر. یعنی سیگار زر.یعنی...
-
بازگشت و پاسداشت
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1391 11:42
به نام او سلام بازگشتم به بلاگ نویسی بعد از وقفه ای کوتاه مقارن شد با سالروز درگذشت استاد شهریار که به عنوان روز شعر و ادب فارسی هم از اون یاد می کنن. پیش خودم داشتم فکر می کردم بی رحم تر از خاک چیزی تو این دنیا نیست،چه افراد و شخصیت های بزرگی رو مثل آب خوردن بلعیده که اصلا انگار وجود نداشتن ! سید محمدحسین بهجت تبریزی...
-
برادرانه
دوشنبه 5 تیرماه سال 1391 15:57
...GODISNOWHERE ... this can be read as " GOD IS NO WHERE" or as" GOD IS NOW HERE" every thing in life depends on how u look at them Always think POSITIVE آری فکر مثبت و نگرش مثبت تو هرجایی می تونه برا آدم راه گشا باشه ،پس از این به روز کردن یحتمل یه مدتی از دنیای وبلاگ نویسی بدور باشم و از همه ی...
-
پاسداشت یاد و خاطر استاد بزرگوار دکتر علی شریعتی
سهشنبه 30 خردادماه سال 1391 23:11
این روزها آنقدر سرم گرم این امتحان های کوفتی هستم که متاسفانه سالروز بزرگداشت استاد عزیز دکتر شریعتی رو فراموش کرده بودم وبا یک روز یا تقریبا دو روز تاخیر این مطلب رو میذارم ،وقتی دوتا گرگ به کسی حمله می کنن اون رو تو بوق و کرنا می کنن که فلان اتفاق در فلان کوره دهات اتفاق افتاده ولی روز بزرگداشت شخصیت و استادی بزرگ و...