ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
خدایا...
به که واگذارم میکنی؟
به سوی که میفرستیام؟
به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی بگردانند؛
یا به سوی غریبان و غریبهگان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟
یا به سوی آنان که ضعف مرا میخواهند و خواریام را طلب میکنند؟
من به سوی دیگران دست دراز کنم؟ در حالی که خدای من تویی و تویی .
کارساز و زمامدار من...
«دکتر علی شریعتی»
یه مدتی بود که این امتحانای لا مروت بدجوری خفت گیرم کرده بودن ، و فرصت نفس کشیدن رو هم ازم گرفته بودن چه برسه به سر زدن به دنیای مجازی و بلاگ نویسی و اینجور حرفا ، خلاصه که حیفم اومد بعد این مدت آغاز کلام ام با سخنی از استاد شروع نشه و ایشالا که هیشکی به غیر از خدا به سوی کس دیگه ای دس دراز نکنه !