رروزی لقمان به پسرش گفت : امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی ...
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری ...
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی ...
سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی ...
پسر لقمان گفت : ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم ؟
لقمان جواب داد : اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد ....
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است ...
اگر با مردم دوستی کنی ، در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست ...
WHEN I CAME DRENCHED IN THE RAIN
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم
"?BROTHER SAID : “ WHY DON’T YOU TAKE AN UMBRELLA WITH YOU
برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟
"SISTER SAID:”WHY DIDN’T YOU WAIT UNTILL IT STOPPED
خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟
".DAD ANGRILIY SAID: “ONLY AFTER GETTING COLD YOU WILL REALISE
پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد
BUT MY MOM AS SHE WAS DRYING MY HAIR SAID
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت:
“STUPID RAIN”
باران احمق
!THAT’S MOM
این است معنی مادر
...
آدم های ساده را دوست دارم .
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند.
همان ها که برای همه لبخند دارند.
همان ها که همیشه هستند،برای همه هستند.
آدم های ساده را باید مثل یک تابلوی نقاسی ساعت ها تماشا کرد؛
عمرشان کوتاه است.
بس که هر کسی از راه می رسد
یا ازشان سوء استفاده می کند
یا زمینشان می زند
یا درس ساده نبودن بهشان می دهد.
آدم های ساده را دوست دارم
بوی ناب "آدم "می دهند.