من ِما

اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست ،او جانشین همه ی نداشتن هاست!

من ِما

اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست ،او جانشین همه ی نداشتن هاست!

یک آدم ساده را دوست دارم!


   ...

   آدم های ساده را دوست دارم .

   همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند.

   همان ها که برای همه لبخند دارند.

   همان ها که همیشه هستند،برای همه هستند.

   آدم های ساده را باید مثل یک تابلوی نقاسی ساعت ها تماشا کرد؛

   عمرشان کوتاه است.

   بس که هر کسی از راه می رسد

   یا ازشان سوء استفاده می کند

   یا زمینشان می زند

   یا درس ساده نبودن بهشان می دهد.


   آدم های ساده را دوست دارم


   بوی ناب "آدم "می دهند.








نظرات 18 + ارسال نظر
vahid سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:57 ب.ظ http://loheyadbood.blogsky.com/

خیلی قشنگ بود
آفرین به کلامت

فقط می تونم بگم برگ سبزی بود!

مهربانو چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:31 ق.ظ http://andisheye-nakhana.blogfa.com

آدم های ساده اما، تنها آدم های ساده را دوست ندارند
به هوش دوست عزیز

کاملا موافقم .
(دوست داشتن) آدم ساده و ریاکار ، دروغگو و راستگو ،فریبکار و پارسا و...نمیشناسه!
ممنون بانوی مهر
با احترام

مهنا تطهیری چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:26 ق.ظ

الان اگه ساده باشی میخورنت
دیگه هیچکی به هیچکی رحم نمیکنه بابا
منم اب مهربانو موافقم

الان گرگ هم که باشی می خورنت
وضع بدتر از این حرفاست!

روح ا... چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:08 ب.ظ

سرکار خانوم مهر بانو
اولا: سلام
ثانیا: از کلمات( تنها و فقط) استفاده نشده
ثالثا:اثبات شی نفی مااداء نمیکند.

مهدی رامشگ چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:20 ب.ظ

با عرض سلام ساده بودن با ساده لوح بودن فرق داره کاش ساده بودیم دنیا قشنگ میشد از نظر من ما ادما یا زرنگیم زرنگ خوبیم یا بد یا هم ساده لوحیم و ادمای ساده کم هستن کاش یا زرنگ خوب بودیم یا ساده به امید اون روز........................

سلام
زرنگ ِ خوب!

مهنا تطهیری چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:31 ب.ظ

بعضی هام ترجیح میدن چوژان باشن و فقط نی بزنن واسه این آدمای گرگ صفت که افتادن به جونه هم

گل گفتی.
اما حیف که تعداد این جور چوبانا کمه !حیف!

نسترن چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:01 ب.ظ http://smileyeyes.blogfa.com

آقای باقری خیلی تخصصی نقد کردن بابا یه جوری بگید ما هم بفهمیم
متنت هم قشنگ بود هم عین واقعیت....

دیگه دیگه
اگاه باش که من یه همچین دوستای متخصصی دارم!
هنوز روح ا... رو خوب نشناختی.
همچنین نظر لطفته!

سعید چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:26 ب.ظ

یاشا

ساق اولسون آ سعید!‏

نسترن چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:52 ب.ظ http://smileyeyes.blogfa.com

گیرم که دوست تو بود فاضل از فضل دوستت تورا چه حاصل
امیدوارم که تن شاعر محترمش تو گور نلرزه...
تو کمالات آقای باقری که شکی نیست تو بشین یکم ازش یاد بگیر....

گِلی خوش‌بوی در حمام روزی رسید از دست مخدومی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری؟ که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا، من گِلی ناچیز بودم ولیکن مدتی با گُل نشستم
کمال هم‌نشین درمن اثر کرد وگرنه، من همان خاکم که هستم

سعدی

من هم از هم نشینی با این دوستان ،انتظار حصول بهره ای از کمالات شان هرچند اندک، به اندازه ی درک و فهم خودم رو دارم!

مهربانو پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:56 ق.ظ http://andisheye-nakhana.blogfa.com

من هم ابتدا سلام به روح...
و در ادامه اینگونه:
غرض، اثباتِ این فرعِ بی اصل است که آدم های ساده را
ساده گی آموختن سزاست.

بالاخره مهربانو ،من ساده ام یا نه؟
چه اثباتی برای فرع بی اصل!؟
زمانی که این همه اصل بی اثبات هست!
جواب روح ا... باخودش.
با کمال احترام.

مهربانو پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:22 ب.ظ http://andisheye-nakhana.blogfa.com

سلام دوست عزیز،مهدی کرمی
من که توان قضاوت ندارم
حکم ساده بودن ها با خودت
و اما
حالا که اصل ها، بی اثبات باقی مانده
شاید این فرع های مادر مرده کاری از پیش و پس ببرند
چون ندارند
نه ادعایی
نه سبکی
نه شگردی
نه قیاسی
نه سیاقی

منکر هر شالوده و بنیان
رودرروی متن "خط خورده ی "زندگی

با احترام

سلام دوست گرامی،مهربانو
اگر چه هر وقت از هر چه بریده بودم از امید هیچ گاه دل نبریده ام،
ولی امیدم از اثبات اصل ها بریده شده بود در بند بند زندگی امروزی،چه برسد به فرع ها !
لیکن با این همه احساس،بر بساط بی بساطیِ مان، شاید روزنه ی امیدی گشوده شود، و لا غیر.


در ضمن با اجازه آدرس وب تون رو لینک کردم.

با کمال احترام

مهربانو پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:04 ب.ظ http://andisheye-nakhana.blogfa.com

عارضم که هیچ اصلی مسبوق بر فرع نیست
این خیال خام ذهن ماست
پیش خودمان بماند!
با احترام

عرض شما کاملا شریف .
ولی
اگر ما به عنوان مثال وبلاگ داشتن رو یک اصل قرار بدیم و متن گذاشتن،درج تصویر،کلیپ گذاشتن و... رو به عنوان فروع در نظر بگیریم؛
حالا ما چطوری می تونیم بدون اینکه وبلاگ داشته باشیم ،مطلبی قرار دهیم یا از این قبیل عمل ها انجام دهیم؟

در نتیجه اصول مقدم بر فروع اند.


با کمال احترام

مهربانو پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:00 ب.ظ http://andisheye-nakhana.blogfa.com

این یک مغالطه است مهدی کرمی عزیز
وبلاگ یا به عبارتی صفحه وبلاگ امری ست که عناوینی مانند کلیپ و متن و غیره در آن "مندرج" است، اندراج یک مفهوم در مفهوم دیگر نه به معنای فرض اصل و فرض فروع دیگر.
اصل در معنای بی هویت منطقی به معنای حکمی است که تخلف از آن جایز نیست و فروع دیگر به طرز احمقانه ای از آن صادر می شوند
بدین معنااصول بایستی توجیه مکفی عقلانی داشته باشند عقلی که کلاهش پسِ معرکه است و نتیجه اش جز یک سرگردانی مضحک نیست.
اصول بی هویت شده اند آنچنان که بی هویت بوده اند و بوده اند و بوده اند.نه کارسازند و نه چیزی می فهمند تنها ریسمانی پوسیده اند.

این نظر لطف شماست ،مهربانو
گر چه من از دریای علم فلسفه و منطق ،قطره ای بیش را آگاهی ندارم ،
اما از نوشته شما چنین بر می آید که کلا اصول بی اساس اند و فروع که به طور احمقانه ای در گوشه نشینی به سر می برند ،دارای پایه و اساس هستند.
پس در کل اگر بتونم دید شما رو خوب فهمیده باشم ،فروع دارای هویت مستقلی از اصول هستند،و اینکه عقل انسان در تشخیص ضعف دارد.

اگر ما طبق عادات عمل کنیم ،اصل مقدم بر فرع است ،ولی اگر چون شما عادت شکنی کنیم،اصول لزوما مسبوق ومقدم بر فروع نمی باشند.

با کمال تشکر و احترام

مهدی رامشگ جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:01 ب.ظ

بابا فلاسفه،نشستین اثبات کنیدا همین طور به تعداد فلاسفه اضافه بشه.خیلی خوب میشه

اینا رو یه موقع نخونی ،اومدی سریع نظرت رو گذاشتی برو ،خوب!
چون می ترسم یه موقع قاطی کنی!نه اینکه فقط تو فاز X&Y هستی!

مهربانو جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:41 ب.ظ http://andisheye-nakhana.blogfa.com

منظور این نیست دوست عزیز
منظور این است که اصول پیشنهادی عقل،چه دردی دوا کرده اند
که اینقدر در طاقچه خانمان تقدس مآبانه می پرستیمش؟!
همین بس.

تو وبلاگ قلمی ،مطلبی رو از قول دوستش علی دیدم که گفته بود:خدا عقل رو داده تا باهاش عشق و پیدا کنیم.
یا
در منظر ما بی خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ،ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند

همیشه این طوری نیست که ازش معبود ،ساخته شه ولی به طور غالب این گونه هست!
من که خودم به این امر که(خیر الامور اوسط ها) پایبندم و برا عقل ،ارزش قائل شدم،اما نه تا جایی که عابد شوم .

با سپاس و تشکرات فراوان از مجالی که فراهم آوردین .

‏ مهدی رامشگ جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:22 ب.ظ

بازم از ایکسو ایگرگ ی چی تو عقلم هست،تو چی داری تازه میگی عقل وجود داره یا نه؟‏!‏

آخه پسر خوب پیشنهاد بزرگتر و گوش نمیدی اینطوری میشه که 2*6می زنی!
اصلا کسی اینجا از بود و نبود عقل حرفی زده!؟

برو ،بارک ا...،برو همون انتگرال هات رو بگیر !

مهدی رامشگ جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:55 ب.ظ

بذار به زبون خودت که بگم که بفهمی،تو مو بینیو من پیچشو مو تو ابرو من اشارت های ابرو.لازم به اشاره هم هست که خودت اول قاطی کردیا گفتی برو ایکسو ایگرک حل کن من دیگه لازم نمیبینم که نظر بدم تا فلاسفه ها بهتر بتونن به نظر برسن

ما دوسِت داریم،اینا همش محض خنده است سالار!

مهدی قلمی شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:09 ب.ظ http://smghalami.blogfa.com

سلام علیکم
مهدی! من فکر میکنم...!

راستش الان که دقت میکنم میبینم نه هیچ فکری نمیکنم

مسخره نکنین! جدی میگم! بخخخخخدا!

ولی یه چیزی بگم
کامنت ها اصولن درباره ی اصل هستن!
اما الان بحثی پیش آمده! بحث هایی!
اصل و فرع و ایکس و ایگرگ و اگه بشماری بیشترن
میخوام بگم ینی همین یه نمونه ی خوبه برای اینکه در وهله ی اول به این نتیجه برسیم که (شاید) (گاهی) فرع مقدم بر اصل میشه

و همه مون در وهله ی اول میدونیم (حالم به هم خودرد از به کار بردن فعل دونستن- اما کلن هرچی طفره رفتم باز فایده ای نداشت- برای رسوندن منظورم مجبور شدم بنویسمش)
اینو میگفتم:
همه مون در وهله ی اول میدونیم (ینی بعدنا که یه سری اتفاقا میفته میبینیم که نه... دیگه نمیدونیم)
آره بیخیال. اینو میخواستم بگم:
همه مون در وهله ی اول میدونیم (وهله رو درست مینویسم دیگه؟ هان؟ با ح که نیس؟ نه؟ نه! درسته! آره درست مینویسم. همون وهله س!)
چی میگفتم؟ آهان! میگفتم که:
و همه مون در وهله ی اول میدونیم...
یادم رف!
بیخیال!
دیگه چه خبر؟

با این توضیحات جناب عالی!
شاید
گاهی
فرع ها مقدم باشند.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد