من ِما

اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست ،او جانشین همه ی نداشتن هاست!

من ِما

اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست ،او جانشین همه ی نداشتن هاست!

بی خودتر از اینم کن

 

راز آن چشم سیه گوشه ی چشمی دگرم کن
بی خودتر از اینم کن و از خود به درم کن

یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم
یک جرعه ی دیگر بچشان، مست ترم کن

شوق سفرم هست در اقصای وجودت
لب تر کن و یک بوسه جواز سفرم کن

دارم سر پرواز در آفاق تو، ای یار
یاری کن و آن وسوسه را بال و پرم کن

عاری ز هنر نیستم اما تو عبوری
از صافی عشقم ده و عین هنرم کن

صد دانه به دل دارم و یک گل به سرم نیست  

باران من خاک شو و بارورم کن

افیون زده ی رنجم و تلخ است مذاقم
با بوسه ای از آن لب شیرین شکرم کن

پرهیز به دور افکن و سد بشکن و آن گاه
تا لذت آغوش بدانی، خبرم کن

شرح من و او را ببر از خاطر و در بر
بفشارم و در واژه ی تو، مختصرم کن 

 

«حسین منزوی»

نظرات 3 + ارسال نظر
لیلا امینی شنبه 27 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:39 ب.ظ http://leilaamini.blogfa.com

چنان گرفته تو را بازوان پیچکی ام
که گویی از تو جدا نه که با تو من یکی ام

نه آشنایی ام امروزی است با تو همین
که می شناسمت از خواب های کودکی ام...

حسین منزوی

چه عجب!! آپ کردین ؛والا؛....

سلام؛ زیبا بود!خودتون که می دونین ارشده و خرخونیش دیگه !

نیمه جدی دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:28 ب.ظ http://nimejedi.blogsky.com

چه شعر قشنگی...
موفق باشی تو خرخونیا

چشات قشنگ می بینه آبجی جان!

زنده باشی

امین سه‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 02:49 ب.ظ

فوق العاده ست
بهترین مطلبی که تو وبلاگت دیدم همین بود

خدا بیامرزتت منزوی!

بستگی به دید طرف داره ،اونقدرام فوق العاده نیستا !

قدم می رنجانید تشریف می آورید ،بازم سربزن!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد